آسمان ابری است اما فرصت پرواز هست...
آسمان ابری است اما فرصت پرواز هست
گوش دلها اندکی سنگین ولی هم راز هست
چشم ها کم سوی اما کورسویی از فلق
می دهد امید نور و روشنایی از شفق
همرهان خاموش اما بانگ و فریادی ز دور
می نوازد نغمه امیدو آزادی ز شور
کام ها تلخ است اما داس و دست زارعین
نیشکر ها کرده خرمن تا بسازد انگبین
گرچه طوفانی و مواج است این دریا ولی
هست پرواز کبوتر ها نشان از ساحلی
آنچه می بینم نشاط و شور و عشق و زندگی است
بندیان را ده بشارت نوبت آزادگی است
هست اینک آخرین پرواز خفاشان شب
شب پرستان جملگی افتاده اند در تاب و تب
نو بهاری در ره هست و ابر باران زا و باد
می رود این رخوت و خواب زمستانی ز یاد
بلبلان هم نغمه خوان گردند بر طرف چمن
یاس ها راغرق گل بینی و آن سو نسترن
شرط می بندد(رها)زیرا که گویند از قدیم
سال نیکو از بهارش هست پیدا ای کریم
سال نیکو فال نیکو اسب دشمن کند و لنگ
همتی باید که بر او عرصه گردد تنگ تنگ
نگارش مسافر ابراهیم ابراهیم زاده
(رها) شاعر شعبه